چيزي فراتر از سانسور

كساني كه اخبار واقعي رو دنبال ميكنن، حتما خبر دارند كه چند روزي بود توي آذربايجان، تبريز و اروميه، تجمعات و تظاهراتي برگزار ميشد. قضيه بر ميگرده به چاپ چند تا عكس توي روزنامه ايران حدود سه سال پيش كه توش چند تا سوسك به زبان توركي حرف ميزدند. مردم براي برگزاري سالگرد اين رويداد، دوباره به خيابان ها اومدن. تا اينجا خبري زيادي نبود. آتيش قضيه وقتي زياد شد كه درست در همين حال، ويدئويي از خاتمي توي وب (يوتيوب) منتشر شد كه توش خاتمي با يه آيت الله (!!) كرماني به همديگر جوك ميگفتن. هر دو نفر جوكي رو تعريف ميكنن كه توش به تورك ها توهين شده. با انتشار اين فيلم، اعتراضات شدت گرفت تا جايي كه كار به درگيري پليس ضد شورش با مردم و كتك كاري و خشونت كشيد. اين درگيري ها تا چند روزي ادامه داشت و در اون فعالين آذربايجان به خصوص دانشجويان فعاليت عمده اي داشتند.  توي همين درگيري ها، فعالي آذربايجاني به اسم عليرضا فرشي كه استاد دانشگاه هم هست، توسط پليس دستگير ميشه. دستگيري وحشيانه اي كه همونطور كه گفتم با زد و خورد هم همراه بوده است. اين خبر توي وبسايت انگليسي زبان راديو آزادي اروپا هم منتشر ميشه. بعدر از اينكه سر و صداها ميخوابه، رسانه ي بي حياي ج.ا. وارد كار ميشه و تصميم ميگيره اين خبر رو منتشر كنه ولي به شيوه ي هميشگي. توي خبر صدا و سيماي ايران گفته ميشه: گروهي از خلافكاران كه در قاچاق مشروبات الكلي و مواد مخدر فعاليت گسترده اي داشته اند، با حمله به تجمع كنندگان در خيابانها!!!!!!! با مردم درگير شده بودند كه پليس ج.ا. وارد عمل ميشه و اين افراد رو دستگير ميكنه!!!!

سانسور اخبار و ظاهرسازي تا كجا؟ ممكنه بشه با اين كارا يه عده رو گول زد، ولي بايد توجه داشت افرادي مثل همين تظاهرات كنندگان اصلا به اخبار سانسور شده توجهي نميكنند و در نتيجه از حركت و جوشش آنها ذره اي كاسته نميشه. كار به همينجا ختم نميشه. رسانه ها علاوه بر سانسور، تغيير و تفاسير كاملا جديد و غيرواقعي رو هم به اونها اضافه ميكنند. دقت كنيد كه گفتم “اضافه ميكنند”. يعني چيزايي كه اصلا وجود نداشته، مثل همين خبر كه بالا بهش اشاره كردم. هدف اين كارها هم هميشه توده هاي مردم بوده. سانسور اخبار و تغيير و تفسير دادن اون به شكلي كه نتيجه مثبت براي ج.ا. داشته باشه از ديرباز كار اين اينهاست. سايت ها را فيلتر ميكنند، ماهواره ها را جمع ميكنند، روزنامه ها را ميبندند، نويسندگان را دستگير كرده و به زندان مي اندازند. و جالب اينجاست كه براي اين كارها قانون نيز تصويب ميكنند. تا كسي حرفي بزنه ميگن: توهين به مقدسات كرده، توهين به رهبري كرده، توهين به انقلاب كرده، نشر اكاذيب ميكنه، عليه نظام تبليغ كرده و جزاي اين توهين هاي ساختگي؟ تهديد، شكنجه، فحش و ناسزا، اذيت و آزار، تهمت و افترا، زندان و حبس و اعدام.

وقتي به اين فكر ميكنم كه آيا واقعا كسي پيدا ميشه از بين مردم عادي كه اين چيزا رو بشنوه و باور نكنه و سرش رو بكنه تو برف (زير گِل!) و اصلا واكنشي نشون نده، به خودم ميگم نه بابا! مگه ميشه كسي در مقابل اين چيزا ساكت بشينه. ولي بايد از توهم بيرون اومد. بله، اكثر مردم نه تنها اين چيزا (مثل قضيه خبر كه بالا گفتم) رو باور ميكنن، بلكه حتي اگه كسي كه از واقعيات خبر داره هم بهشون بگه كه در پس پرده چه خبره، بازم باور نميكنن. ولي چرا اينجوريه؟ چرا كسي باور نميكنه؟ چرا كسي جرآت باور كردن پيدا نميكنه؟ چرا كسي جلو نمياد؟ چرا كسي طرفداري نميكنه؟ چرا واكنش نشون نميدن؟

ضعف يك كانديد

امروز كه داشتم از دانشگاه ميومدم خونه، از جلوي ستاد موسوي رد شدم. يه دونه از اين چيزاي سبز دادن بهم. گفتم: اين يعني چي؟! گفت: اين نشانه ي موسوي و طرفدارانش هست. يه نگاه متفكرانه كردم و راه افتادم. به نظر نمياد اصلا اين آقاي موسوي فكر جديدي داشته باشه. من كه وقتي صحبتهاش رو شنيدم، چيز زياد قابل توجهي برام نداشت. آقاي موسوي طرفدار يكپارچه سازي كشور هست. يعني براي اينكه كشور پيشرفت كنه، بايد اقليت ها كمتر و كمتر بشن. هر اقليتي، چه ديني و چه قومي و … منتها چيزي كه ملت از ايشون ميبينن بخش جدايي از اين مسئله هست. همون چيزي كه ملت توي خاتمي ديدن. نبايد بهشون خورده گرفت. قرار نيست كه همه برن دنبال جزئيات. آقاي موسوي چيزي براي ارائه نداره. حتي خودش هم نميتونه قاطعانه جهت گيريش رو مشخص كنه. يه جورايي انگار از قافله عقبه! در حالي كه بقيه ي كانديدها اينجوري نيستن. منظورم اينه كه وقتي مثلا ميگن احمدي نژاد، ما در جواب ميگين كه خوب خصوصياتش اينجوريه و طرز تفكرش اين مدليه. يعني مشخص و نمايانه. ولي موسوي اينجوري نيست. براي همين معلوم نيست كه اگه فردا روي كار اومد، به عنوان مثال فعاليت هسته اي را همينجوري كه الان هست ادامه ميده يا فكر جديدي ميكنه.آقاي موسوي از افرادي هست كه تفكرات بيشتر از بيرون بهش تزريق ميشه تا اينكه خودش توليد كننده ي اونا باشه. طرز تفكرش آماده و ساخته شده رو بهش تحويل ميدن. عملكردش مثل استاد دانشگاهي ميمونه كه با تغيير دانشگاه، با عوض شدن جو دانشگاه هيچ حركتي نميكنه كه باعث ميشه آخرش دانشجوها بهش بگن عقب افتاده. مثل كسي كه وقتي بهش بگي: برنامه ات براي وقتي كه بارون مي آيد چي هست؟ و اون در جواب برگرده و بگه: سعي ميكنم خيس نشم! خوب چه جوري؟ با چه روشي؟ با كدوم راه حل؟ اين كه مسلم هست كه هيچ كس نميخواد خيس بشه! ولي چجوريش مهمه.

بايد صبر كنيم ببينيم آخرش چي ميشه. ولي چيزي كه مشخصه اين هست كه اساسِ كلي هيچگاه عوض نميشه. يعني اصلا فلسفه ي رد صلاحيت ها همينه!

ديك چيني

امروز داشتم يه فيلم بيوگرافي ميديدم از صداي آمريكا. در مورد ديك چيني، وزير دفاع بوش بود. چيني از اونايي بوده كه ذات سياستمداري داشته. فكر نكنيد از اينايي بوده كه شاگرد اول هستن و نمرات بالا ميگيرن و همه ي دانشگاها دنبالشون هستن. نه از اينا نبوده. به نظرم قدرت تصميم گيري عالي داشته. خلاصه هر چه كه بوده، فعاليت زيادي داشت. اينجور كه نشون دادن بوش خيلي به حرفش گوش ميداده. بهش لقب “صندلي عقب” داده بوده اند. كه به حق هم بوده. پشت اغلب تصميم گيري هاي سياست خارجي ديك چيني قرار داشت. جالبيش اينه كه بقيه ميگفتن اون يه ميانه رو هست. ولي خودش ميگفت افراط گرا هستم! معمولا برعكسه! ولي فكر نمكينم بشه بهش گفت افراط. بعضي وقتا با بعضي آدما بايد وارد عمل شد. آدم هايي مثل صدام رو ميگم. چيني آدمي بود كه جرات و طرح اين كار رو داشت. براي همين من ميگم استثنا بود. به نظر من اگه چيني توي اون 8 سال روي كار نبود، الان خاور ميانه دست كسايي مثل طالبان بود. كارهاي اون (در قالب دولت بوش) بود كه هر نوع حركت از اين قبيل رو خاموش ميكرد. اگر همچين آدمي با يكي مثل كالين پاور همجوار بشه، ديگه خيال آدم راحت ميشه. كاملا مشخص هست كه با رفتن اين افراد، دوباره نا امني ها و تلاش به برهم زدن اوضاع بيشتر شده و بيشتر و بيشتر هم خواهد شد. مشكل از اوباماست، كه خيال ميكنه همه مثل اطرافيانش هستن كه حرف حاليشون بشه. نه خير آقاي اوباما. بعضي ها مغزشون به دنبال اطاعت نكردن هست.

احمدي نژاد قهر كرد!

محمود احمدي نژاد جديداٌ گفته كه ما ديگه با كشورهاي غربي در مورد فعاليت هاي هسته اي صحبت نميكنيم. ولي گفته آمادگي داره كه با همه از جمله آمريكا در مورد مشكلات جهان! و مديريت جهان! وارد گفت و گو بشه. اصولا هر بشري وقتي ميخواد در مورد يه چيزي تصميم بگيره،نظر بده و چيزي بگه، از عقلش استفاده ميكنه. وقتي هم كه يه نفر چيزي بگه كه در حد و توانش نباشه، اونوقته كه ميشه سوژه ي خنده ي ملت. فرض كنيد طلبه هاي يه حوزه ي علميه (عجب علمي!) بيان در مورد فعاليت هاي ناسا نظر بدن، اون هم تخصصي! خوب معلومه كه اطرافيان ميگن: بشين به كار خودت برس عمو جان! من نميفهمم آقاي احمدي نژاد اين حرف ها رو سنجيده ميزنه يا نه. يعني اينكه قبل از سخنراني ميشينه در مورد حرفاش فكر ميكنه يا نه. اميدوارم بدون تفكر اين حرفها رو بزنه! چون اگه در نظر بگيريم كه اين حرفها بعد از ساعت ها فكر و كنكاش زده ميشه، بايد خودمون رو توي اطاقمون حبس كنيم، تا بقيه نبيننمون تا از خجالت آب نشيم! آقاي احمدي نژاد در حالي ميخواد در مورد مديريت جهان و مشكلات جهان گفت و گو كنه، كه خودش در حال حاضر از مشكلات جهان به شمار مي آد! حداقل از نظر همون كسايي كه احمدي نژاد ميخواد باهاشون در مورد دنيا به بحث بشينه. اين ادعاها و سياست هايي كه به نظر من شبيه به رفتار اين بسيجي هاي افراطي هست، فقط و فقط باعث ميشه كه خارجي ها بيشتر اين آقا و ماها رو مسخره كنند. آقاي احمدي نژاد ميخواد خودش رو بين ليدرهاي با نفوذ دنيا جا بده. ولي به نظر من نه روش اين كار ور بلده و نه در آينده ياد ميگيره! ايشون فكر ميكنه اين افراد چون با هم جلسه ميگيرن و بيانيه صادر ميكنن، شدن نقش هاي كليدي دنيا. يعني هر كس بياد تو جلسه شركت كنه ميشه ابرقدرت! فكر ميكنه اگه پاشو تو يه كفش بكنه و اصلا انعطاف پذيري از خودش نشون نده، يعني كه خيلي قدرت منده. همه ي اينها از كوته فكري ناشي ميشه. همون كوته فكري كه باعث ميشه آقاي احمدي نژاد بگه: ما به فعاليت هاي هسته اي ادامه ميديم و دنيا هيچ كاري نميتونه بكنه. در حالي كه دنيا خيلي كارا داره ميكنه. واقعا از اين بيشتر ديگه؟

البته ميشه از اين حرف ها يه جوره ديگه هم برداشت كرد. اينكه بگيم چون نزديك انتخابات هستيم، آقاي احمدي نژاد داره با اين حرف ها راي توده ها را بدست مي آره! اين روش به نظر من كارسازه.چون فكرهاي عمومي از قاطعانه حرف زدن و زيربار نرفتن خيلي خوشش مي آيد. ولي اين رو درك نميكنه كه دنياي سياست دنيايي مثل داخل خانواده نيست كه يه نفر اگه يه چيزي بگه همه قبول كنن. بايد توجه كنن كه توي سياست اگه كنار نيايي و به سمت تشكيل نتيجه حركت نكني، شوتت ميكنن بيرون.

اين رفتارهاي شبيه به “بسيجي بي ترمز” فقط ناشي از كوتاه فكري و تعقل كم هست. ناشي از بسته بودن ذهن و عقب بودن از دنياي مدرن و جديد هست.

شروع كنيم!

خوب! من هم وبلاگ افتتاح كردم. گفتم اگر دير بجنبم ممكنه اين سرويس ها پولي بشن. به هر حال، فعلا ميخواد راه بيافته.
ببينم ميتونم كاري بكنم يا نه!